روز هاست غمگینم
در عکسهایم...در ترانه هایم...
در اتاقم...در زندگی...در دنیا...
صدای من وقتی تو را صدا میکند غمگین است...
و مدتهاست
در چشمانم خوابی خزیده
اما من هنوز بیدار
و چون سایه ای سرگردان
به این سو وآن سو گریزانم...
می گردم...نمی دانم به دنبال چه...شاید تسکینی...
و به تو تکیه میکنم
درحالی که دردها به من تکیه کرده اند...
نگاه نگرانت را به دنبال خودم میکشانم...
من در عمق روح تو قدم گذاشتم اما
عمق روح خودم متروکه مانده...
روزهای خوب...
امان از روزهای خوب...
×بغض...بغض...بغض...من بانوی بغض ها هستم...
×چندوقته دچار یک آرامش عجیب و ترسناکم...
×های بارون...بارون...فقط همین...
موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،
همین که از من دور باشی کافیست...
تا قلبی آشنا بایستد
و قطار خوشبختی ایستگاهش را گم کند...
همین که از من دور باشی بس است...
تا ماه و روشنی از من دور باشند
و کسی در گیجی خیابان به تاریکی رجوع کند.
"محمد آشنا"
+تو بودی،تو تقویمام که تغییرا رو کاشتی...واسه رسیدن یه مسیر طولانی داشتی...
موضوعات مرتبط: شعر ، ،
بوی ناب قهوه...
موبایله خاموش...
صدای پر از خش خواننده ی مورد علاقم...
گیتار برقی...
حرکت ناخودآگاه سرم و پاهام...
بغض...وخنده...
تایپ کردن یه مشت چرندیات،برآمده از ذهن مخدوشم...
من دارم تظاهر میکنم...
من امروز برای خودمم تظاهر میکنم...
توام نفهم خوب نیستم...
و
غرق میشم تو صدای این گیتار برقی لعنتی...
و به هیچی فکر نمیکنم...
و صداهای اطرافم باز شنیده نمیشن...
هیچی وهیچکی نمیتونه منو اسیرومحدود کنه...
فقط گاهی خودم...
هه...
من دیوونه ام...
واسم سخته با آدمای عاقل زندگی کردن...
دکترا جوابم کردن!!
موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،
+دست مرا از دورهای دور میگیری...
خاموش گریه میکنم بر سینه ی دیوار...
+نفرین به این وجدان بیهودم...ای کاش من خودخواه تر بودم...
+چرا یک شب فراموشی نمی گیرم؟...
+حالم این روزا حال خوبی نیست...شکل حال ژوکوند بی لبخند...
+من سفر کردم از ترانه شدن...کوچ کردم به سرزمین سکوت...
+رستمن...قاتلای سهرابی که به ساز اونا نرقصیده...
+من یادگاری پس نمیفرستم...من یادگاری پس نمیگیرم...
+بارون...
موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،
تو حرف هارو با انگشتای خوشگلت...از زیر زبونم...نه،از زیر قلبم بیرون می کشی...
ما رابطمون رو کاشتیم...و طی چند روز رشد کرد وسبز شد...
رابطه ی ما عجله داره...
ما باهم رویای قشنگی ساختیم...
رفتیم حرم...پیش آقا...
چادر خیلی به صورتم می یاد...
تو خیلی خوشحال بودی...وهمش اشک ریختی...
و همش به من لبخند زدی...
و من همش نمی خواستم بری...
و نمی خواستم تو فقط یه خوابِ خوب...تو روزای کابوس مانند زندگیم باشی...
آره...تو واقعی هستی...حقیقی... :)
+حالم خوبه... :) خدایا منو ببخش...بابت ناشکریم...و بی وفاییم...
+نامردیه...من خیلی دوس داشتم امروز برم تولد پریسا :|
موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،
صحبتی نداری ؟
آفتاب می زند چشمم را ،
سايه روشن هايی
کم و زياد می شوند.
باد می آيد.
می خواهم دستی بکشم در موهايم ،
نمی توانم.
می خواهم آبی بزنم صورتم را ،
نمی توانم.
می شکنم انحنای کمرم را و قد می فرازم.
سرم را بالا ميگيرم
و تظاهر می کنم که عادی ام.
قلبم ،
ضربه می زند بر استخوان های سينه ام.
قدم می گذارم بر پله های چوبی، نمی گذارند بشنوم صدای گام های استوارم را
اين دمپايی های لعنتی و زنجير های دست و پايم.
روياهايم ،
چون ماهی های زنده در روغن داغ ماهيتابه ،
در حلقه طناب فراز سرم ،
دست و پا می زنند.
"سیدعلی صالحی"
موضوعات مرتبط: شعر ، ،
از اونجایی که خیلی قالب وبمو دوس دارم... :)))
و خیلی خوشگله...
و خیلی نازه...
هیچکی حق نداره به قالبم اعتراض کنه... D:
موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،
دل به مسافر باختن...
به مسافر باختن...
باختن...
ترديد ميان ماندن و رفتن...
ميان ماندن و رفتن...
ماندن و رفتن...
.... و ... رفتن.
+دارد صدایت می زند...بشنو صدایم را...بیرون بکش از زندگی ومرگ پایم را...
+در هر خیابان گریه کردم...گریه من را کرد...
+من باختم...اما کسی جز ما نخواهد برد...
×اگه میخواین من وحسمو بهتر بشناسین...برید آهنگ "دیوونه" از رضایزدانی رو گوش کنین...تا حالا هیچ آهنگی انقد بم نمی خورده...اصن انگار من متنشو نوشتم و من آهنگ سازیشو کردم!! D:
موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،
با نوازشِ نگاهت شبُ از یاد میبرم !
با تو از هجومِ این حادثهها بیخبرم !
با تو سبزم مثه باغچه ، با تو مجنون مثه بید !
با تو شاعر مثه نیما ، پُرِ شعرای سپید !
با تو داغم مثه خورشید ، با تو جاری مثه رود !
مثلِ یک نقشِ مقدس روی دارِ تارُ پود !
وقتی هستی ، همه نیستن ، شاپری ! بیبیِ بارون !
بگو موندنیترینی ! منُ از سفر نترسون !
توی چشمای تو میشه طعمِ بودن رُ چشید !
میشه روی گریهها خطِ فراموشی کشید !
چشمای تو شبِ خیسِ ، دوتا یاقوتِ سیاه !
مثلِ زیباییِ برکه ، وقتِ شستشوی ماه !
مثلِ انعکاسِ فانوس توی آینهی زلال !
اولین سطرِ ترانه ، کشفِ یه شعرِ محال !
وقتی هستی ، همه نیستن ، شاپری ! بیبیِ بارون !
بگو موندنیترینی ! منُ از سفر نترسون !
+دیشب آرزو کردم...کاش وقتی صبح شه،هنوز همه چی همین جوری مونده باشه...فوق العاده مث رویا... :)
موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،
نیستی کم!نه از آیینه،نه حتی از ماه
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه؟!
به تمنای تو دریا شده ام!گرچه یکی ست
سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه...
گفتم این غم به خداوند بگویم،دیدم
که خداوند جدا کرده زمین را از ماه
صحبتی نیست!اگر هم گله ای هست از اوست
می توانیم برنجیم مگر ما از ماه؟!
"فاضل نظری"
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،
ای همهمه ی نام!...ای خلوت اوهام!
ای ماه دل افروز...ای شام سیه فام...
خورشیدمو خاموش...دریایم وآرام...
چشمی که جدا ماند...از شاخه ی بادام...
اشکی که فرو ریخت...در آینه ی جام...
نامم همه جا رفت...پیغام به پیغام...
از قونیه تابلخ...از تیمره تا شام...
در گشت وگذارم...از عقل به اوهام...
نزدیکم و دورم...چون کفر به خیام...
شایسته ی تحسین...سیلی خور دشنام...
بازیچه ی تقدیر...فرسوده ی ایام...
پلکی بزن ای مرگ...تا پر کشم از بام...
"فاضل نظری"
موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،