تنهايم در وبلاگم...
چسبانده ام چشمهايم را به صفحه مانيتور...
ببينم جز من کسی نيست ديگر...
پشتِ اين نوشته ها...
آن دورها...؟


موضوعات مرتبط: شعر ، ،

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 4:5 | نویسنده : negin |

مسئله ؟
بودن يا نبودن ؟ ....
نه ، مسئله اين نيست.
معمٌا تويی آه بی جوابی !
سوال منم
آه پاك شده صورتم.
منِ بی تو ،
تویِ بی من ،
دردآورترين مسائل بی پاسخ !


موضوعات مرتبط: شعر ، ،

تاريخ : شنبه 30 شهريور 1392 | 4:2 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392 | 21:55 | نویسنده : negin |



تاريخ : جمعه 29 شهريور 1392 | 21:50 | نویسنده : negin |

♫♫♫
♫♫♫
مثل اسمت که بارونه
مث چشمات که معصومه
تو باشی حس خوبی هست
تو هستی قلبم آرومه

دارم اسمت رو میخونم
داره تر میشه آوازم
تو بارونی تو بارونی
تو امیدی گل نازم

هوا ابری شده بازم
همه دنیام تورو میخواد
صدای چیک چیک پاهات
تو راه زندگیم افتاد

تو ابری شی دلم تنگه
بازم بی وقفه میبارم
همه میدونن این حس و
که من بارونو دوست دارم

مثل اسمت که بارونه
مث چشمات که معصومه
تو باشی حس خوبی هست
تو هستی قلبم آرومه
دارم اسمت رو میخونم
داره تر میشه آوازم
تو بارونی تو بارونی
تو امیدی گل نازم...


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : چهار شنبه 27 شهريور 1392 | 3:35 | نویسنده : negin |

وقتی نگاه میکنم به ماه توی آسمون...فک میکنی چی میبینم...بجز تو وگذشتمون...تموم این ثانیه ها فقط به تو فک میکنم...لحظه به لحظه بیصدا فقط به تو فک میکنم...

شبونه شونه های من...وقتی میشن بی تکیه گاه...فقط تورو ازم میخوان با التماس این نگاه...

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : سه شنبه 26 شهريور 1392 | 16:7 | نویسنده : negin |

عاشق وقتی َم که میدن بم اخطار

شاید فک می کنن اصلاح شم امسال

ولی انگار نه انگار...

 

عاشق ریسکم چون زندگی با خطرم قشنگه

 بله دیوونه م اما زیدم میگه نمی کنم ترکت

 در عوض درکش می کنم "دکترا جوابم کردن

 امیدشونم ازم قطعه..."

 

عاشق خودشناسی َم و ضعفو باس کشفش کرد

 ترسو باس دفنش کرد

 هدفو باس شناخت و بعدم سمتش رفت

 عاشق وقتی َم که منم و خدا و بس...

این ترانه بارداره

حامله س

اسم بچه هاشم پیام و نوید و امید و خاطره س...چشمک

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : دو شنبه 25 شهريور 1392 | 16:37 | نویسنده : negin |

گلدان های کوچک پشت پنجره ها...

خلاصه تمام باغ هایی ست...

                که کُشتیم...در خود... 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : دو شنبه 25 شهريور 1392 | 15:47 | نویسنده : negin |

بگو چه مرگته که دوباره میخونی...دوباره بی فایدست...خودت که میدونی...بگو چه مرگته که بازم پر از حرفی...سراپا آتیشی تو این شبه سنگی...

پرنده ای اما اسیر کوچ خودت...همیشه هم میرسی به هیچ وپوچ خودت...

سحر تو راهه و تو...دوباره بی تابی...چه مرگته دل من...چرا نمیخوابی؟!!!

نگو بهار چی شده...پرنده ی غمگین...:|


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392 | 23:0 | نویسنده : negin |

تو بستی چشماتو دنیام پر از تیتراژ پایان شد...جهان یه فیلم کوتاه بود که از چشم تو اکران شد...

تو شیرازه نگاه من بهار و سعدی و کافه...توی تهران قلب تو یکی لب هامو میبافه...

هوام ابری تر از اونه که تو اخبار میبینی...

دارم از پنجره میرم فقط دیوار میبینی...

من از این پرسه ها خسته...به رویاها بدهکارم...یه هدفون توی گوشامه خیابونا رو میشمارم!!! نه...امروزو نمیشناسم!ببین ماسیده لبخندم...زمان بی معنیه بی تو دیگه ساعت نمیبندم...

جهانم تلخه این روزا بشین چاییمو شیرین کن...توهم میزنم خوبم! توهم هامو تزیین کن...

 

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392 | 16:57 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392 | 1:31 | نویسنده : negin |

 شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر،

...شخصیت من چیزیه که من هستم

اما برخورد من بستگی داره به اینکه

        ..." تو " کی باشی

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392 | 1:22 | نویسنده : negin |

با تو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند

 با تو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند

با تو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند

با تو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند

و ابر، حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند

و طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست در دست خویش دارد

با تو، دریا با من مهربانی می کند

با تو، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند

با تو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند

با تو، من با بهار می رویم

با تو، من در عطر یاس ها پخش می شوم

با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم

با تو، من در هر شکوفه می شکفم

با تو، من در هر طلوع لبخند میزنم، در هر تندر فریاد شوق می کشم، در حلقوم مرغان عاشق می خوانم و در غلغل چشمه ها می خندم، در نای جویباران زمزمه می کنم

با تو، من در روح طبیعت پنهانم

با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم

با تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم، درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند و بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک، همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند.

بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم

بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می آزارند

بی تو، آهوان این صحرا گرگان هار من اند

بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند

بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد

ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند

و طناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند

بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد

بی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند

بی تو، سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است

بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند

بی تو، من با بهار می میرم

بی تو، من در عطر یاس ها می گریم

بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم

بی تو، من با هر برگ پائیزی می افتم

بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می خشکم

بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را از یاد می برم

بی تو، من در خلوت این صحرا، در غربت این سرزمین، در سکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، نگهبان سکوتم، حاجب درگه نومیدی، راهب معبد خاموشی، سالک راه فراموشی ها، باغ پژمرده ی پامال زمستانم.

درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی، گنگ وپرکینه فروخفته، کمین کرده مرا بر سر راه، باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من، بوی خاک، تکرار دعوتی برای خفتن من، شاخه های غبار گرفته، باد خزانی خورده، پوک، همه تلخ ترین یادهای من، تلخ ترین یادگارهای من اند

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : شنبه 23 شهريور 1392 | 1:17 | نویسنده : negin |

من همیشه...در اوج غم و در اوج لبخند...در سیاهی و روشنی...در دلگیری و رضایت...همیشه و همیشه خواسته ام بهترین حقایق،وقایع،رویاها و احساسات را به تو هدیه کنم...گرچه این راهم میدانم که هرخواستنی عین توانایی نیست...

اما خوب است...خیلی خوب است که از پا نشستن را هم بلد نیستم...


موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،

تاريخ : جمعه 22 شهريور 1392 | 3:56 | نویسنده : negin |

http://www.eshghentezar.com/imgcenter/uploads/1451687434.gif


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : پنج شنبه 21 شهريور 1392 | 14:10 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 16:14 | نویسنده : negin |

♫♫♫

من اینجوری نمیتونم یه سدی بین قلب ماست

تو باید غرق شی در من بفهمی کی دلش دریاست

 

من اینجوری نمیتونم تو پای من نمیشینی

تو رو اونقدر بخشیدم بزرگیمو نمی بینی

همیشه مقصدم بودی کجا با تو سفر کردم

چقد تنها برم دریا چقد تنهایی برگردم

♫♫♫

من اینجوری دلم خوش نیست شبم با ترس هم مرزه

بهشتم اونورش باشه به این برزخ نمی ارزه

من اینجوری نمیتونم تو اینجایی و من تنهام

دارم میمیرم از بس که نگفتم چی ازت میخوام

همیشه مقصدم بودی کجا با تو سفر کردم

چقد تنها برم دریا چقد تنهایی برگردم

♫♫♫


موضوعات مرتبط: متن آهنگ های ایرانی ، ،

تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 15:50 | نویسنده : negin |

فواره وار، سربه هوایی و  سربه زیر

چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر

ماهی تویی و آب؛ من و تنگ؛ روزگار

من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر

پلک مرا برای تماشای خود ببند

ای ردپای گمشده باد در کویر

ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود

ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر

مرداب زندگی همه را غرق می کند

ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر

چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش

با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر...


موضوعات مرتبط: اشعار استاد فاضل نظری ، ،

تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 15:5 | نویسنده : negin |

این روزها کابوس هایم را همراه پوست میوه ها و تفاله ی چای درون نایلون های سیاه میریزم...

و هرشب راس ساعت 9 میگذارم دم در ! بلکه ماشین شهرداری کمی آنها را از من دور کند...!

نمی گویم صبرم تمام شده...اما بسیار خسته ام...

"خدایا" هرگز در زندگی مانند حالا دلتنگت نبوده ام...آن هم در این روزهای کسالت بار...

چقدر خوب است...که با وجود اینهمه بزرگی بی نهایتت...انقدر بی وقفه نزدیک و در دسترسی...و تو میدانی هربار به این می اندیشم که بازگشت به سوی تو وعدالت تو خواهد بود...تمام امیدوآرامش عالم را درون خود احساس میکنم...

دوستت دارم...

http://adlet.ir/iransun/uploads/92/Series/Ebax/S2-02/2.jpg


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : چهار شنبه 20 شهريور 1392 | 13:34 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : دو شنبه 18 شهريور 1392 | 21:11 | نویسنده : negin |

چه خوشبختی بزرگی ست بدبختی های کوچک ! روح های اندکی که از رنجهای حقير به ناله مي آيند، دردهای روزمره گرفتارشان ميکند ، قدر سعادت بزرگی را که خداوند نصيبشان کرده است نمي دانند . اينها از لذتهای روزمره و نعمتهای ريخته پاش هم غرق شور و شعف ميشوند . اين دنيا ، برای اين دلها بهشت است . کامی که با آب نبات شيرين مي شود چقدر آسان ميتواند خوشبخت باشد ...


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : دو شنبه 18 شهريور 1392 | 21:7 | نویسنده : negin |

جاهای خالی را پر کنید.

1)خدا.......................................................................................................!

2)من........................................................................................................!

3)تو..........................................................................................................!

4)نه..........................................................................................................!

5)آره.........................................................................................................!

 

                                                                                              طراح سئوالات:بی تقصیر... :دی


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : دو شنبه 18 شهريور 1392 | 15:45 | نویسنده : negin |

http://yektatak.com/images/eshgz%20(2).jpg


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : یک شنبه 17 شهريور 1392 | 19:5 | نویسنده : negin |

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام، مستم

باز می لرزد،

                دلم،

                      دستم

باز گویی در جهان دیگری هستم

های!

       نخراشی به غفلت گونه ام را،

                                           تیغ
های،

       نپریشی صفای زلفکم را،

                                       دست
و آبرویم را نریزی،

                          دل

ای نخورده مست

لحظه ی دیدار نزدیک است

 


موضوعات مرتبط: اشعار زنده یاد مهدی اخوان ثالث ، ،

تاريخ : یک شنبه 17 شهريور 1392 | 19:0 | نویسنده : negin |

چه اختیاری،چه کشکی؟!

نه به حرف ما باران میبارد...نه برف می ایستد...نه مرگ می ماند...

شبی دور،نه به خواست خود به دنیا می آییم

شبی دورتر،نه به خواست خود خواهیم رفت

چه اختیاری،چه کشکی؟!

ما تبعیدی گناهی بزرگیم

که از بوی سیب آغاز شد

و این جهان عمریست که سنگین و تلخ

                                                 از ما میگذرد

                                                در ما میگذرد...

چه اختیاری!

با این همه این جهان

این جهان،هیچه قشنگی ست...

تاپیرسالگی نامعلوم

تا فرصت ناپیدا...بی هیچ اختیاری...

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : شنبه 16 شهريور 1392 | 21:3 | نویسنده : negin |

ترنم باران،

پژواک صدایم بود،

وقتی که گفتم:

بی تو،

دلگیرم...

 

 

 

ذهنم

از تو،

پر است

و از همه خالی.

ولی،

کنارم،

از همه پر و

از تو خالی...

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : جمعه 15 شهريور 1392 | 17:0 | نویسنده : negin |

خداحافظ !

خداحافظ پرده نشین ِ محفوظ ِ گریه ها !

خداحافظ عزیز ِ بوسه های معصوم ِ هفت سالگی !

خداحافظ

گـُـلم

خوبم

خواهرم ...

خلاصه ی هر چه همین هوای همیشه ی عصمت !

خداحافظ ای خواهر ِ بی دلیل ِ رفتن ها !

خداحافظ ....

حالا دیدار ِ ما به نمی دانم آن کجای فراموشی !

دیدار ِ ما اصلن به همان حوالی ِ هر چه بادا باد !

دیدار ِ ما و دیدار ِ دیگرانی که ما را ندیده اند !

پس با هر کسی از کسان ِ من

از این ترانه ی محرمانه سخن مگوی !

نمی خواهم آزردگان ِ ساده ی بی شام و بی چراغ

از اندوه اوقات ما با خبر شوند !

قرار ِ ما از همان ابتدای علاقه پیدا بود !

قرار ِ ما به سینه سپردن ِ دریا و ترانه ی تشنگی نبود !

پس بی جهت بهانه میاور

که راه دور و خانه ی ما یکی مانده به آخر دنیاست !

نه !

دیگر فراغی نیست !

حالا بگذار باد بیاید ....

بگذار از قرائت ِ محرمانه ی نامه ها و رویاهامان شاعر شویم !

دیدار ِ ما و دیدار ِ دیگرانی که ما را ندیده اند !

دیدار ِ ما به همان ساعت ِ معلوم ِ دلنشین !

تا دیگر آدمی از یک وداع ساده نگرید !

تا چراغ و شب و اشاره بدانند که دیگر ملالی نیست ...

حالا می دانم سلام مرا به اهل هوای همیشه ی عصمت خواهی رساند !

یادت نرود گــُـلم !

به جای من از صمیم ِ همین زندگی ،

سرا روی چشم به راه مانده گان مرا ببوس !

دیگر ،

سفارشی نیست !

تنها جان ِ تو جان ِ پرنده گان ِ پر بسته ای که دی ماه

به ایوان ِ خانه می آیند !

خداحافظ ...

http://musicsara.persiangig.com/image/tanha-tarin-ashegh/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%DB%8C.jpg

 


موضوعات مرتبط: شعر ، ،

تاريخ : جمعه 15 شهريور 1392 | 16:47 | نویسنده : negin |
تاريخ : جمعه 15 شهريور 1392 | 14:58 | نویسنده : negin |

امشب دنیای من خالی شده...از تمام حضورها خالی شدم...امشب دوباره بسیار شبیه "هیچ" شدم...بیا...هرطور شده...بیا...اصلا با همه ی دنیا بجنگ...اما خواهش میکنم...بیا...

آه...چه خواسته ی بیجایی...


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : جمعه 15 شهريور 1392 | 1:40 | نویسنده : negin |

توهم تلخ رفتنت...چند صباحی است دامنگیر روزگارم شده...

چند صباحی است از کابوس گذشتنت بیدار میشوم...

چند شبی است...که با تلخ گریه های این توهم سر میکنم....

مدتی است که افکار تیره را مانند نقل ونبات به مغز مظلومم میبندم...و ساعت ها با دلپیچه های ذهن پریشانم...بیخوابی میکشم...

منهاشدنت از سرنوشتم=منها شدنم از رویاها...

وچه خوب تا مغزاستخوان این تساوی را میفهمی...

تو که میدانی چقدر در تظاهرکردن چیره دستم...پس نگذار تصور بی خیال بودنم در محیط افکارت جریان یابد...

چقدر رنج میکشم از این توهم که مرا هر روز در چشم تو کمتر می یابد!

چقدر تلخ کام میشوم این روزها که نمیپرسی حالم را...

چقدر نگران خودم میشوم وقتی نگرانی برایم را...در تن صدایت نمیشنوم...

چهارستون دلم میلرزد از این توهم شوم...

هرجور که حساب میکنم...من+نبودنت مساوی ادامه دادن نمیشود...

میبینی؟!...ریاضی ام هم بهتر میشود...وقتی پای تو وسط باشد!!!


موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،

تاريخ : جمعه 15 شهريور 1392 | 1:49 | نویسنده : negin |

اوایل فیلم:     

 

 

اواسط فیلم:

 

 

 

آخر فیلم:

 

 

 

قیافه ی افراد در نظر من بعد از دیدن فیلم:

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : دو شنبه 11 شهريور 1392 | 23:3 | نویسنده : negin |

شاعر که شدم

نردبانی بلند برمی دارم

پای پنجره ی پرسه های پسین پروانه می گذارم

و به سکوت سلام آن روزها سرک می کشم

شاعر که شدم

می آیم کنار کوچه ی کبوترها

تاریخ یادگاری دیوار را پر رنگ می کنم

و می روم !

شاعر که شدم

مشق شبانه ی تمام کودکان جهان را می نویسم

دیگر چه فرق می کند

که معلمان چوب به دست

به یکنواختی خطوط مشق های شبانه

شک ببرند یا نبرند

شاعر که شدم

سیم های سه تارم را

به سبزه های سبز سبزده گره می زنم

و آرزو می کنم

آهنگ پاک صدای تو را بشنوم

شاید که شاعری

تنها راه رسیدن به دیار رویا

و کوچه های خیس کودکی باشد

                                              "یغما گلرویی"


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1392 | 16:55 | نویسنده : negin |

Cold as ice
And more bitter than a december
Winter night
That's how I treated you
And I know that I
I sometimes tend to loose my temper
And I cross the line
Yeah that's the truth

به سردی یخ

و تلخ تر از

شب زمستانی ماه دسامبر

رفتاری که من با تو داشتم اینگونه بود

و من میدونم که

گاهی اوقات بدخلقی میکنم

و از حدم فراتر میرم

آره این حقیقته

I know it gets hard sometimes
But I could never
Leave your side
No matter what I say
Cause if I wanted to go I would have gone by now,
But I really need you near me to
Keep my mind off the edge
If I wanted to leave I would have left by now
But you're the only one that knows me
Better than I know myself

میدونم این وضعیت بعضی وقت ها سخت میشه

ولی من هیچ وقت نتونستم از کنارت برم

مهم نیست من چی میگم

چون اگه میخواستم برم تا حالا رفته بودم

ولی من واقعا تو رو کنارم نیاز دارم

تا بتونم به آرامش برسم

اگه میخواستم ترکت کنم تا حالا این کارو کرده بودم

ولی تو تنها کسی هستی که

من رو بهتر از خودم میشناسه

All along
I tried to pretend it didn't matter
If I was alone
Deep down I know
If you were gone
For even a day I wouldn't know which way to turn
Cause I'm lost without you

تمام مدت

من سعی میکردم وانمود کنم برام مهم نیست

اگه تنها باشم

اما در عمق وجودم این رو میدونم که

حتی اگه تو به مدت یک روز از پیشم رفته بودی

من سرگردان میشدم و نمیدونستم از چه راهی برم

چون من بدون تو گم میشم

I know it gets hard sometimes
But I could never
Leave your side
No matter what I say
Cause if I wanted to go I would have gone by now,
But I really need you near me to
Keep my mind off the edge
If I wanted to leave I would have left by now
But you're the only one that knows me
Better than I know myself

میدونم این وضعیت بعضی وقت ها سخت میشه

ولی من هیچ وقت نتونستم از کنارت برم

مهم نیست من چی میگم

چون اگه میخواستم برم تا حالا رفته بودم

ولی من واقعا تو رو کنارم نیاز دارم

تا بتونم به آرامش برسم

اگه میخواستم ترکت کنم تا حالا این کارو کرده بودم

ولی تو تنها کسی هستی که

من رو بهتر از خودم میشناسه

I get kind of dark
Let it go too far
I can get obnoxious at times
But try and see my heart
Cause I need you need now
So don't let me down
You're the only thing in this world I would die without

من بعضی وقت ها سخت گیری میکنم

همه اینا رو فراموش کن

بعضی وقت ها هم برات نفرت انگیز میشم

ولی تو سعی کن قلبم رو ببینی

چون من الان به تو احتیاج دارم

نا امیدم نکن

تو تنها چیزی در این دنیا هستی که اگه نباشی من بدون تو میمیرم

Cause if I wanted to go I would have gone by now,
But I really need you near me to
Keep my mind off the edge
If I wanted to leave I would have left by now
But you're the only one that knows me
Better than I know myself

چون اگه میخواستم برم تا حالا رفته بودم

ولی من واقعا تو رو کنارم نیاز دارم

تا بتونم به آرامش برسم

اگه میخواستم ترکت کنم تا حالا این کارو کرده بودم

ولی تو تنها کسی هستی که

من رو بهتر از خودم میشناسه

Cause if I wanted to go I would have gone by now,
But I really need you near me to
Keep my mind off the edge
If I wanted to leave I would have left by now
But you're the only one that knows me
Better than I know myself


موضوعات مرتبط: متن آهنگهای خارجی ، ،

تاريخ : یک شنبه 10 شهريور 1392 | 1:17 | نویسنده : negin |

                                                                          گاهی وقتا...آدم حس میکنه میخواد بخوابه...برای چند روز..برای چند هفته...بخوابه و وقتی همه چیز درست شد...و همه ی دردا به فراموشی سپرده شد...بیدار بشه...حتی گاهی آدم با خودش میگه کاش برای همیشه بخوابم...خواب ابدی...آرامش ابدی...هرچقدرم که این اشتباه باشه...وقتی بیاد تو ذهنت و تموم قلبت بخوادش...راه گریزی نداری...

 


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : شنبه 9 شهريور 1392 | 15:50 | نویسنده : negin |

دلتنگ که باشی برای ابرهای بارانی آسمان قلبت...

تشنه ی اشکهای خودت که باشی...

ولی هیچ سنگی در زمین و آسمان پیدا نشود که بشکند دیواره های شیشه ای بغضت را...تازه میشوی آدم غمگین! چرا که در میابی...حتی چشمانت دیگر یاری ات نمیکنند...تا شاید اندکی سبک شود بار سنگین شانه هایت!!!

http://www.kocholo.org/img/images/w3t7etwvbqh2uz2i9ta.jpg


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : شنبه 9 شهريور 1392 | 1:1 | نویسنده : negin |

چه ضيافت غريبي ، من و گيتار و ترانه
جاي تو : يه جاي خالي ، شعر من شعر شبانه
هرم خورشيدي چشمات ، من رو آب كرد تموم كرد
لحظه ي ناب پريدن ، با يه ديوار رو به روم كرد

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ي چشماي توست
تو تموم قصه هام هميشه جاي پاي توست
 

تو ضيافت سكوتم ، تو اگه قدم بذاري

مي بيني از تو شكستم ، اما تو خبر نداري
بي تو از زمزمه دورم ، بي تو از ترانه عاري
زخم تو : زخم هميشه ، اينه تنها يادگاري

گوش بده !‌ ترانه هام ترجمه ي چشماي توست
تو تموم قصه هام هميشه جاي پاي توست


موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : جمعه 8 شهريور 1392 | 16:10 | نویسنده : negin |

http://www.fun.downloadaneh.com/upload/610eb5c004c7f45396f2ca145cb63a03.jpg


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 23:28 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 13:54 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس هنرمندان ، ،

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 13:53 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 13:49 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 13:29 | نویسنده : negin |


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : دو شنبه 4 شهريور 1392 | 14:20 | نویسنده : negin |

از تو به کجا شکایت ببرم ؟

این جا همه طرفدار تو هستند .

 

قلبم ،

روحم ،

قَلَمم ...!

 

 

 

به دوست داشتَنت مشغولم ...

 

همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،

بی خبر از اتمام جنگ ،

 

نگهبانی می دهد...!

 

 

 

گردی زمین را دوست دارم .

 

هر جای دنیا که باشی

 

شعرهایم ،

 

به سمتت ،

 

قِل می خورند !

 

 

 

بگذار هر چه نمی خواهند ؛

 بگوئیم .
بگذار هر چه نمی خواهیم ؛

 بگویند .
باران که بیاید،از دست چترها کاری بر نمی آید ،
ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم...!

 

 


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : دو شنبه 4 شهريور 1392 | 14:10 | نویسنده : negin |

جیغ یک گربه ام و زندگی ام در گونی ست

بغض را می کنم و گریه ی من قانونی ست

شب شده می روم از خواب به رؤیایی که...

خواب، خونی و شبم خونی و رؤیا خونی ست!

آنچه گفتم شدی و آنچه نگفتم بودی

گربه ی مرده شدم، گریه ی جفتم بودی

نه لبی مانده به بوسه، نه لبی روی لبی

منم و استرس و خاطره هایی عصبی

مثل یک بغض گلوگیر، پُر از لخته ی خون

تف شدم از شب غمگین تو با بی ادبی

خسته از قبل، ولی خسته تر از آینده

تف شدم بر سر سیگاری ِ تو با خنده

دشمنانم وسط ِ کوچه معطّل بودند

و رفیقان که همه بر سر ِ منقل بودند!

آسمان، دود... خدا دود... رفیقانم دود...

اوّل قصّه یکی بود و یکی باز نبود

وسط ِ سطل زباله، وسط ساعت هشت

گربه ای بود که دنبال غذایی می گشت

قرص را می خوری و پُر شده از سردردی

در زمان عوضی رفته و برمی گردی

آخرین وقت نمازی و اتاقی غصبی!

خسته از اینهمه تردید به من می چسبی

مثل یک گربه که رؤیاش پلنگی بوده

مثل خوابی که تهش صبح قشنگی بوده!

در سرم وحشت فردا و پُر از دیروزم

بغلم می کنی و در بغلت می سوزم

قرص ماه منی و حل شده ای در آبم

بغلم می کنی و در بغلت می خوابم

دهنم بسته شده از لب تو، از سُرب ِ ...

شب ولگرد در آغوش هزاران گربه!


موضوعات مرتبط: شعر ، ،

تاريخ : دو شنبه 4 شهريور 1392 | 14:7 | نویسنده : negin |

 


موضوعات مرتبط: عکس ، ،

تاريخ : یک شنبه 3 شهريور 1392 | 21:7 | نویسنده : negin |

بعضی وقتا دلم میخواد...توی خیابونای شلوغ شهر_بی مقصد_ قدم بزنم و زیر لب شعری رو زمزمه کنم که خیلی دوسش دارم!

بعضی وقتا دلم میخواد...یکی پشت در اتاقم قایم بشه و وقتی من دارم با بی حوصلگی و درحال غر زدن از اتاق خارج میشم منو بترسونه...بعد کلی باهم به قیافم بخندیم!

بعضی وقتا دلم میخواد...وقتی حالم گرفتس و دلگیرم بیام و توی آغوشت یه عالمه اشک بریزم...تا وقتی که آروم بشم!

بعضی روزا دلم میخواد...وقتی زندگی سخت میگیره و با مشکلاتش روزامو احاطه میکنه...بخوابم و دقیقا وقتی همه چیز درست شد و مشکلات حل شد...از خواب بیدارم کنی!

بعضی وقتا دلم میخواد بهترین دوستام کنارم باشن...تا باهم غیبت کنیم و به مسخره ترین چیزهای دنیا از ته دل بخندیم!

بعضی وقتا باهمه ی وجود آرزو میکنم...کاش خیلی حرفه ای بلد بودم گیتار بزنم...تا بتونم یه شب تاخود صبح کنارت آهنگای مورد علاقمو بزنم و با صدای نچندان خوبم بخونم!

و...و...و...

اما خب...توی زندگیم اکثرا چیزهایی که دلم میخواد اتفاق نمیوفته!!!{#emotions_dlg.frown}{#emotions_dlg.cry}{#emotions_dlg.yell}


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : یک شنبه 3 شهريور 1392 | 15:5 | نویسنده : negin |

بعضی روزها که "احساس حضورت" از زیر نقاب سرد و بی تفاوتی که بر چهره ات میزنی...نشت میکند...

و تمام طول روز را به حضورت می اندیشم...

و باهر وعده ی غذایی بیشتر از نان و برنج و ادویه ها...طعم حضورت در دهانم میپیچد...

و بین تمام آدم هایی که در کوچه و خیابان میبینم-آشنا و غریبه- نشانی از حضورت را میجویم...

و باهر جرعه آبی که مینوشم،خنکای حضورت گلویم را ترمیکند...

و کارهای روزمره ام را به شوق حضورت بسرعت پشت سرمیگذارم...

و حتی در حرکات انگشتان مهربان مادرم روی گونه ام...نوازش حضورت را میطلبم...

در همان روزهاست...که احساس میکنم "فاصله" بزرگترین دروغی بوده...که به من گفته ای!


موضوعات مرتبط: دل نوشته های من ، ،

تاريخ : شنبه 2 شهريور 1392 | 19:4 | نویسنده : negin |

          


موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، عکس ، ،

تاريخ : شنبه 2 شهريور 1392 | 16:35 | نویسنده : negin |

لم یزرع ترین زمین دنیا میشوم...اگر نباری بر جهانم...

خواستنت را هرلحظه درونم آبیاری کن...که من سال ها دچار خشکسالی نبودنت بوده ام...

ببار که محصول من...لبخندتو خواهد بود...


موضوعات مرتبط: تراشه های قلم من...وسپیدی کاغذ... ، ،

تاريخ : شنبه 2 شهريور 1392 | 16:14 | نویسنده : negin |

کنار مشتی خاک...در دوردست خودم،تنها،نشسته ام...

نوسان ها خاک شد...و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فروریخت...

شبیه هیچ شده ای!

چهره ات را به سردی خاک بسپار...

اوج خودم را گم کرده ام...

میترسم،از لحظه ی بعد، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد.

از پنجره غروب را به دیوار کودکی ام تماشا میکنم...

بیهوده بود،بیهوده بود.

خورشید،در پنجره میسوزد...

پنجره لبریز برگ ها شد. با برگی لغزیدم.

پیوند رشته ها با من نیست...من هوای خودم را مینوشم...و در دوردست خودم تنها نشسته ام.

روی دشتی دورافتاده آفتاب بال هایم را میسوزاند،و من در نفرت بیداری به خاک می افتم.

کسی روی خاکستر بالهایم راه میرود...


موضوعات مرتبط: شعر ، ،

تاريخ : جمعه 1 شهريور 1392 | 22:38 | نویسنده : negin |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.