شبانه ،
نقش ميزدم بر بوم های نقاشی ،
هفت پرنده را ،
از زوايای ديد قلبم .
صبح که چشم گشودم ،
هفت تابلو ديدم از تو ،
تو !
با انحنای نرم آرامش چشمها و خطوط چهره و اندام بی نهايت زيبايت !
وحی
زيبايی تويی !
تو الهام می بخشی ،
تو می آوری روشن ترين کلماتِ ناياب را ،
تمامِ صفت های بی مانندِ آن کلماتِ نادر تويی !
دستم را تو ميگيری ،
من فقط می نويسم شعری را که تويی !
"سیدعلی صالحی"
نظرات شما عزیزان:

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
عالییییییییییی..
.gif)
خیلی قشنگه!
پاسخ: مرسی...چه عجب دخدر! ;)

پاسخ: موافقم... :)
پاسخ: ازچه جهت؟!...از اون جهت که خیلی خوبن؟... :)
موضوعات مرتبط: شعر ، ،