من دیدم تو را که لبخند میزدی به احساس های من...

من شنیدم که هزار بار می گفتی: دوستت دارم

من احساس کردم کاملا احساس کردم که...

دست های لرزانم را گرفتی و...تابستان شدم!

من دیدم و شنیدم و کاملا احساس کردم...من...

این فلسفه ی بیدار شدن از خواب عجیب مرا اذیت می کند!!!

 



نظرات شما عزیزان:

roshanak
ساعت22:08---2 آذر 1392
غلط املایی...مثل همیشه!!!
پاسخ: اشتباه تایپی بوده نه غلط املائی...
پاسخ: کاش حداقل تو وبم اسم حقیقیت رو بذاری...یا حداقل تو نظرای خصوصی...


roshanak
ساعت21:01---2 آذر 1392
اذیت نگین!!!
پاسخ: چی؟؟؟!!! اینجا چه خبره؟؟؟


mehrnaz
ساعت16:57---19 اسفند 1391
می خوام یه چیزی رو لو بدم من .........من ........ نمیدونم چه جوری بگم اما ..یه چیزایی هستد که باید بفهمی خودت باید بفهمی..ومن نمیتونم بگم اما این نگفتن داره بد جوری منو عذاب می ده

mehrnaz
ساعت8:37---17 اسفند 1391
تو همه چیزا رو دیدی و فهمیدی ولی شاید هیچی ندیدی و نفهمیدی .شاید من نفهمیدم که تو فهمیدی شایدم تو نفهمیدی که من فهمیدم .شایدم هیچ کدوممون نفهمیدیم شایدم هر دو مون فهمیدیم ولی مهم اینکه همه,همه چیزو فهمیدن و هیچ کس هیچی نفهمید.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: هر چی دلم بخواد!!! ، ،

تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1391 | 15:21 | نویسنده : negin |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.